الان که نشستم استراحت کنم خونه مثل بازار شام شده ( بزرگنمایی ) . از روزی که آشپزخونه تکونی رو شروع کردم تا الان حدود ۳ لیتر وایتکس مصرف کردم . از بالای راه آب سینک که به داخلش نگاه میکنی توش کاملا سفیده ، احتمالا توی ریه های منم سفید شده :/ انشالله این تموم شد دیگه وایتکس نمیخرم :)) نمیشد عید همین سالی یبار هم نیاد ؟ حالا من از اونام که در روز حدود ۳ تا ۴ ساعت از وقتم رو بدون وقفه توی آشپزخونه میگذرونم!
میفرمودم ! خلاصه خونه تکونی و سرو سامون بخشیدن به وسایل قسمت زیادی از وقتم رو گرفته ...
.
این روز ها خیلی غمگین بودم ، خیلی خیلی زیاد . در حدی که شاید ده برابر بیشتر از اینکه بخندم غصه خوردم ، گریه کردم و نا امید شدم . دلم نمیخواد توضیح بدم فقط امیدوارم دوباره حالم خوب بشه . همین